جدول جو
جدول جو

معنی وا دوز - جستجوی لغت در جدول جو

وا دوز
باز دوختن دوباره دوختن، بهم دوختن
تصویری از وا دوز
تصویر وا دوز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اولدوز
تصویر اولدوز
(دخترانه)
ستاره، ستاره
فرهنگ نامهای ایرانی
دویدن به هر طرف از پی هم، شخصی که خدمات جزئی به او رجوع کنند و هر ساعت او را پی کاری فرستند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوزد چکن دوز، پارچه زر دوزی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوالدوز
تصویر جوالدوز
سوزنی بزرگ و درشت برای دوختن توبره و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج دوز
تصویر تاج دوز
آنکه کلاه سقرلاتی دوازده ترک دوزد و آن کلاه قزلباشان بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوال دوز
تصویر جوال دوز
سوزن درشت که برای دوختن جوال و پارچه های ستبر به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلا دوز
تصویر طلا دوز
چیزی که با تارهای طلا دوخته شده باشد تاج طلا دوز دستار طلا دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبا دوز
تصویر قبا دوز
کپاه دوز جامه دوز درزیگر
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که لبها را بهم بچسباند و بپیوندد چایی باید لبریز و لب سوز و لب دوز باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا داد
تصویر وا داد
باز دادن، منع ممانعت (ناظم الاطباء) : (زاهد از منعت کند از عاشقی گو طریق عشق را وا داد نیست) (اسیری لاهیجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واحدون
تصویر واحدون
جمع واحد، تک ها یکان ها یگانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وارد، برای خرد داران (ذو العقول) درآیندگان پیشروان از راه رسیدگان دلیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوال دوز
تصویر جوال دوز
سوزن بزرگی که برای دوختن جوال و پارچه های ضخیم به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
آنچه در دل اثر کند و دل را رنجور و آزرده و خونین سازد. دربارۀ تیر نگاه و مژگان و تیری که در قلب فرونشیند می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا دو
تصویر پا دو
وردست، شاگرد دکان
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب بمعنی (اندوزنده) آید: مال اندوز، نیز در ترکیب بمعنی (اندوخته) آید: ظلمت اندوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوز
تصویر اندوز
اندوختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندوزنده مثلاً مال اندوز
فرهنگ فارسی عمید