- وا دوز
- باز دوختن دوباره دوختن، بهم دوختن
معنی وا دوز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دویدن به هر طرف از پی هم، شخصی که خدمات جزئی به او رجوع کنند و هر ساعت او را پی کاری فرستند
آنکه با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوزد چکن دوز، پارچه زر دوزی شده
سوزنی بزرگ و درشت برای دوختن توبره و امثال آن
آنکه کلاه سقرلاتی دوازده ترک دوزد و آن کلاه قزلباشان بوده
سوزن درشت که برای دوختن جوال و پارچه های ستبر به کار می رود
چیزی که با تارهای طلا دوخته شده باشد تاج طلا دوز دستار طلا دوز
کپاه دوز جامه دوز درزیگر
آنچه که لبها را بهم بچسباند و بپیوندد چایی باید لبریز و لب سوز و لب دوز باشد
باز دادن، منع ممانعت (ناظم الاطباء) : (زاهد از منعت کند از عاشقی گو طریق عشق را وا داد نیست) (اسیری لاهیجی)
جمع واحد، تک ها یکان ها یگانه ها
جمع وارد، برای خرد داران (ذو العقول) درآیندگان پیشروان از راه رسیدگان دلیران
سوزن بزرگی که برای دوختن جوال و پارچه های ضخیم به کار می رود
آنچه در دل اثر کند و دل را رنجور و آزرده و خونین سازد. دربارۀ تیر نگاه و مژگان و تیری که در قلب فرونشیند می گویند
وردست، شاگرد دکان
در ترکیب بمعنی (اندوزنده) آید: مال اندوز، نیز در ترکیب بمعنی (اندوخته) آید: ظلمت اندوز
اندوختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندوزنده مثلاً مال اندوز